انواع فلج اندام ها
در این مقاله به نماهای گوناگون و انواع فلج اندام ها وعلل مختلف آنها می پردازیم. کم توانی یا ضعف یعنی اختلال در تولید توان عضلانی طبیعی.اگر ضعف و فلج به صورت نسبی و ناقص باشد پارزی و اگر فلج کامل باشد پلژی نامیده میشود.ملاحظات تشخیصی در موارد فلج می تواند با استفاده از تقسیمات زیر، بر اساس محل و توزیع ضعف عضله تسهیل شود.
۱- مونوپلژی: به ضعف یا فلج تمامی عضلات یک دست یا یک پا اطلاق می گردد. این واژه برای فلج یک عضله منفرد یا گروهی از عضلات که با یک عصب واحد یا یک ریشه حرکتی عصب دهی می شوند، به کار نمی رود.
۲.همی پلژی: شایع ترین شکل فلج است که دست، پا و گاهی صورت را در یک سمت بدن درگیر می کند.معمولا، همی پلژی به علت ضایعه در راههای قشری- نخاعی است.
۳. پاراپلژی: نشان دهنده ضعف یا فلج هر دو ساق است و اغلب ناشی از بیماری های اسپاینال کورد توراسیک،، یا اعصاب پریفرال و ندرتا هر دو کورتکس مدیال فرونتال می باشد.
۴. کوادری پلژی (تتراپلژی): نشان دهنده ضعف یا فلج هر چهار اندام بوده و ممکن است ناشی از بیماری اعصاب محیطی، عضلات یا جانکشن عصب و عضله ، ماده خاکستری اسپاینال کورد یا UMNها به طور دوطرفه نخاع گردنی،ساقه مغز و مخچه باشد.
دی پلژی شکل خاصی از کوادری پلژی است که ساقها را نسبت به بازوها بیشتر متأثر می سازد.
تری پلژی اغلب به عنوان یک شرایط گذرا و در حال بهبود نسبی از کوادری پلژی می باشد.
۵. فلج ایزوله یک یا بیش از یکی از گروههای عضلانی به علت بیماریهای عصب، عضله، ریشه ها یا اعصاب محیطی
۶. مشکلات حرکتی غیر فلجی مثل آتاکسی، آپراکسی مونوپلژی:بررسی بیمارانی که از ضعف یک اندام شکایت دارند، اغلب ضعف غیرعلامتدار دیگر اندام ها را نیز نشان می دهد و در واقع یک همی پارزی یا پاراپارزی است یا به جای ضعف تمامی عضلات در یک اندام، فقط یک گروه منفرد از عضلات درگیر هستند.
آتاکسی، اختلالات حسی، یا اکراه در حرکت دادن اندام به خاطر درد نباید اشتباها به عنوان ضعف تلقی شوند. پارکینسونیسم نیز ممکن است منجر به اشتباه تشخیصی مشابهی شود.
همین طور ریژیدیتی یا برادی کینزی به علل دیگر یا محدویت های مکانیکال به علت آرتریت و بوریست. وجود یا فقدان آتروفی عضلات در یک اندام مونوپلژیک کمک تشخیصی ویژه ای می کند.
دکتر ناصر مهربان متخصص مغز و اعصاب، عضلات و ستون فقرات با استفاده از روش های تشخیصی و درمانی مجهز به بررسی بیماری ها می پردازد و از بروز عوارض زیاد جلوگیری می کند. جهت مشاوره با متخصص مغز و اعصاب خوب در تهران می توانید با شماره ۰۲۱۲۲۵۷۸۵۷۵ تماس بگیرید یا به آدرس اینستاگرام دکتر ناصر مهربان مراجعه کنید .
فلج یک اندام (منو پلژی) بدون آتروفی عضلانی
این حالت اغلب به علت یک ضایعه کورتکس مغز یا اسپاینال کورد ایجاد می شود که در اینجا ضایعه باعث مونوپلژی در پا می شود و ندرتا به علت یک ضایعه ساب کورتیکال که مسیرهای حرکتی را درگیر می کند، ایجاد می شود. شایعترین علت یک ضایعه واسکولار مغزی مثل انفارکت ترومبوتیک یا آمبولیک است.
یک تومور یا آبسه نیز ممکن است همین اثر را ایجاد کند. یک ضایعه کوچک کورتیکال ممکن است نصف دست یا حتی فقط شست دست را فلج کند. MS و تومور اسپاینال کورد، در اوایل سیرشان ممکن است باعث ضعف یک اندام و معمولا معمولا ساق شوند. مونوپلژی به علت یک ضایعه UMN معمولا با اسپاستیستی، افزایش رفلکسها، و یک رفلکس پلانتار اکستانسور (علامت بابنسکی) همراه می باشد. استثنائا یک ضایعه کوچک کورتکس موتور منجر به اسپاستیستی نمیشود.در هر دو حالت، مطالعات هدایت عصبی نرمال است. در بیماری های حاد LMN رفلکسهای تاندونی کاهش یافته یا از بین می روند. اما آتروفی ممکن است تا چند هفته ظاهر نشود. بنابراین، قبل از رسیدن به یک تشخیص آناتومیک، باید نحوه شروع و طول مدت بیماری را تعیین کرد.
مونوپلژی با آتروفی عضلانی
این حالت از وضعیت قبل شایع تر است. استفاده نکردن طولانی مدت از یک اندام ممکن است به آتروفی منجر گردد اما معمولا درجه آن خفیف تر از آتروفی به علت ضایعه موتور محرکه تحتانی می باشد. در آتروفی به علت عدم استفاده، رفلکس های تاندونی حفظ شده و مطالعات هدایت عصب نرمال هستند. با دنرویشن عضلات، ممکن است فاسیکولیشنهای واضح و کاهش یا فقدان رفلکس های تاندونی علاوه بر فلج دیده شود.
اگر اندام به طور نسبی دنروه شود EMG کاهش تعداد واحدهای حرکتی اغلب با سایز بزرگ) همچنین فاسیکولیشن و فیبریلیشن را نشان میدهد. لوکیشن ضایعه (در اعصاب، اسپاینال روتها، یا اسپاینال کورد) معمولا با پترن ضعف، علائم و نشانه های نورلوژیک همراه، و تست های ویژه ( MRI نخاع، بررسی CSF و مطالعات الکتریکی عصب و عضله) مشخص می گردد.
یک مونوپلژی کامل براکیال با اتروفی کامل ناشایع است.اغلب فقط قسمتهایی از یک اندام درگیر میشود. این حالت مونوپلژی کامل براکیال در یک شیرخوار، ترومای شبکه براکیال حین تولد، در یک بچه پولیومیلیت یا عفونتهای ویرال دیگر اسپاینال کورد و در یک بالغ، پولیومیلیت، سیرنگومیلی، ALS یا یک ضایعه شبکه براکیال را مطرح می کند. مونوپلژی Crural شایع تر از مونوپلژی براکیال بوده و ممکن است به علت ضایعه نخاع توراسیک یا لومبار باشد. تروما، تومور، میلیت، MS پروگرسیوماسکولار آتروفی، اثر تأخیری رادیشن و … از علل دیگر هستند، اما این اختلالات ندرتا باعث آتروفی شدید می شوند.
یک دیسک پرولاپس شده و چندین نوع از مونونوروپاتی ها تقریبا هرگز باعث فلج تمام یا بیشتر عضلات یک اندام نمی شوند. اثرات یک دیسک که به صورت مرکزی پرولاپس شده یا ضایعات کمپرسیو دیگر cauda equina ندرتا به یک اندام محدود می شود.
یک تومور رتروپریتونئال یک طرفه یا هماتوم ممکن است با کمپرس کردن شبکه لومباساکرال باعث فلج ساق شود. نحوه شروع و سیر زمانی این بیماری ها را از هم افتراق میدهد.
همی پلژی
همی پلژی شایع ترین شکل فلج است. بجز چند مورد استثنا ،موارد نامعلومی از پولیومیلیت یا بیماری سیستم موتور این پترن فلج نتیجه درگیری راه های کورتیکواسپاینال می باشد.
مکان یا سطح ضایعه شامل کورتکس مغز، کورونا رادیاتا، اینترنال کپسول، برین استم یا اسپاینال کورد – معمولا از یافته های نورولوژیک همراه استنباط می شود.
بیماری های لوکالیزه در کورتکس مغز، ماده سفید (کورونا رادیاتا)، و اینترنال کپسول معمولا خود را با ضعف یا فلج ساق، بازو و نیمه تحتانی صورت در سمت مقابل نشان می دهند. وقوع تشنج با وجود یک اختلال زبانی از دست رفتن حس discrimination (استروگنوزی اختلال لوکالیزیشن لمس)، آنازوگنوزی با یک اختلال فیلد هومونیموس یک لوکیشن کورتیکال یا ساب کورتیکال سمت مقابل را مطرح می کند. آسیب به کورتیکو اسپاینال و کورتیکو بولبار تراکتها در بخش فوقانی برین استم نیز باعث فلج بازو، صورت و ساق سمت مقابل می شود.
در چنین مواردی ضایعه ممکن است با وجود یک کرانیال نرو پالسی یا اینورمالیتی سگمنتال دیگر در همان سمت ضایعه (سمت مقابل همی پلژی) لوکالیزه شود در ضایعات مید برین، فلج زوج ۳ و در ضایعات تحتانی پونزه یک ابدوسنت یا فاسیال پالسی همانطرف با ضعف یا فلج بازو، ساق سمت مقابل سندرم میلارد گوبلر) همراه می باشد ضایعات در مدولا زبان و گاهی فارنکس و لارنکس را در یک سمت و بازو و ساق را در سمت دیگر درگیر می کنند.
– این حالت فلج متقاطع کاراکتریستیک ضایعات برین استم می باشد
حتی پایین تر در مدولا، انفارکت یکطرفه در پیرامید باعث یک فلج فلاسید با اسپاستیستی خفیف بازو و ساق سمت مقابل و با محفوظ ماندن صورت و زبان می شود.
ممکن است بعضی فانکشن های موتور حفظ شود. به طرز جالبی در این موارد یک بهبودی قابل توجه در حرکات ارادی وجود داشته حتی اگر پیرامید تقریبا به طور کامل تخریب شده باشد، ندرتأ یک همی پلژی ممکن است به علت ضایعه ای در ستون لترال سرویکال کورد باشد.
به هر حال در این لوکیشن، پروسه های پاتولوژیک اغلب علائم دوطرفه (درنتیجه کوادری پلژی یا کوادری پارزی) ایجاد می کنند یک پارالیزی هومولترال با محفوظ بودن صورت در صورتی که با از بین رفتن حس پوزیشن و ویبریشن در همان سمت و از بین رفتن حس درد و حرارت در سمت مقابل همراه باشد، بیماری یک سمت از اسپاینال کورد را نشان می دهد (سندرم براون سکوارد).
همان گونه که در بالا اشاره شد، آتروفی عضلانی متعاقب ضایعه UMN هرگز به اندازه آتروفی بیماریهای LMN نمی رسد. آتروفی در موارد UMN ناشی از عدم استفاده است. وقتی در کودکی یا بچگی کورتکس موتور و قسمت های مجاور آن از لوب پریتال آسیب ببیند، تکامل نرمال عضلات و همچنین سیستم اسکلتی در اندام های درگیر ، به تعویق می افتد. اندام ها و حتی تنه در یک سمت نسبت به سمت دیگر کوچکتر می شوند؛ و اگر فلج بعد از بلوغ اتفاق بیفتد، زمانی که بیشترین رشد سیستم اسکلتی به پایان رسیده است، این حالت ایجاد نمی شود.
در همی پلژی به علت ضایعات اسپاینال کورد، عضلات در سطح ضایعه، ممکن است در نتیجه آسیب به انتریور هورن سل ها یا ونترال روتها آتروفی شوند.
در استدلال همی پلژی، بیماری های عروقی ایسکمیک و هموراژیک معزی و ساقه مغز از نظر فراوانی از بقیه بیشتر هستند. تروما (کنتوژن مغز، خونریزی اپیدورال و ساب دورال) در مقام دوم قرار دارد. علل مهم دیگر، براساس فراوانی شامل: تومور، آبسه، بیماری های دمیلینه و عوارض واسکولار مننژیت و انسفالیت هستند. بیشتر این بیماریها با نحوه ایجاد و یافته های کاراکتریستیک بالینی و آزمایشگاهی تشخیص داده میشوند. همی پارزی متناوب گذرا ممکن است ناشی از نوع خاصی از میگرن باشد.
پاراپلژی
فلج هر دو اندام تحتانی ممکن است در بیماری های اسپاینال کورد، ریشه های عصبی یا با شیوع کمتر اعصاب محیطی اتفاق بیفتد. در صورت شروع حاد ، ممکن است افتراق فلج اسپاینال از نوروپاتیک دشوار باشد به خاطر المان اسپاینال شوک که باعث از بین رفتن رفلکس ها و فلاسیدیتی می شود.
در بیماری های اسپاینال کورد حاد با درگیری کورتیکو اسپاینال تراکت ها، فلج یا ضعف تمام عضلات زیر یک سطح را متأثر می سازد. معمولا اگر ماده سفید به طور وسیع آسیب ببیند، Sensory loss نیز زیر آن سطح ایجاد می گردد. (حس درد و حرارت به علت آسیب اسپاینوتالامیک تراکت و حس پوزیشن ویبریشن به علت درگیری ستون خلفی از بین می رود. همچنین در بیماری دوطرفه اسپاینال کورد، مثانه و روده و اسفنگترها نیز معمولا درگیر می شوند. این اینورمالیتیها ممکن است ناشی از یک ضایعه اینترینسیک (داخلی) کورد یا یک توده اکسترینسیک باشد که باعث تنگی کانال نخاعی و کمپرشن کورد میشوند.
در بیماری های اعصاب پریفرال، ضعف موتور تمایل به درگیری عضلات دیستال ساق بیشتر از عضلات پروگزیمال دارد
انواع خاصی از سندرم گیلن باره و نوروپاتی دیابتیک و پورفیری مستثنا هستند. فانکشن اسفنکتریک معمولا محفوظ مانده یا فقط به طور گذرا مختل می شود. sensory loss نیز در صورت ایجاد، بیشتر در سگمان های دیستال اندام ها برجسته بوده و درجه بی حسی اغلب برای یک مدالیته نسبت به مدالیته دیگر بیشتر می باشد.
جهت مقاصد کلینیکی جدا کردن پاراپلژی حاد از نوع مزمن و تقسیم کردن مزمن ها به ۲ گروه: آنهایی که در بزرگسالی شروع می شوند و آنهایی که در کودکی ایجاد می شونده کمک کننده است.
شایع ترین علت پاراپلژی حاد (یا کوادری پلژی در صورت درگیری سرویکال کورد) ترومای اسپاینال کورد است، که معمولا همراه با شکستگی و جابجایی مهره می باشد. علل کمتر شایع شامل هماتومیلی به علت واسکولار مالفورمیشن نخاع که با یک مکانیزم ناشناخته باعث ایسکمی می شود و انفارکت کورد در اثر انسداد شریان آنتریور اسپاینال یا اغلب انسداد شاخه های سگمنتال آئورت به خاطر آنوریسم دیسکشن یا آتروم، واسکولیت یا آمبولی نوکلئوس پولپوزوس می باشند. سندرم خاصی در مردان مسن دیده شده به این صورت که متعاقبا یک کمردرد مزمن بعد از چند ماه یا چند سال یک پاراپلژی با پیشرفت سریع ایجاد می شود. این مشکل به علت یک مالفورمیشن ارتریوونوس یا فیستول در کورد یا دورای پوشاننده ناحیه لومبار میباشد. بستن شانت باعث برگشت سریع پاراپلژی می گردد
پاراپلژی یا کوادری پلژی به علت میلیت بعد از عفونت، میلوپاتی دمیلینه یا نکروتیک یا آبسه های اپیدورال با تومور با کمپرشن اسپاینال کورد آهسته تر طی ساعت ها، روزها با بیشتر ایجاد می شوند.
خونریزی اپیدورال با ساب دورال ناشی از بیماری های با تمایل هموراژیک با وارفارین ترابی، باعث پاراپلژی حاد یا تحت حاد می گردند. در تعداد کمی از موارد خونریزی به دنبال یک LP رخ می دهد.
پولیومیلیت پارالیتیک وگیلن باره حاد اولی یک اختلال موتور خالص با مننژیت خفیف و دومی یک اختلال ترجیحا موتور اما اغلب با اختلالات سنسوری باید از میلوپاتی های حاد و تحت حاد و نیز از یکدیگر افتراق داده شوند.
در سنین بزرگسالی، MS و تومور برای بیشتر موارد اسپاینال پاراپلژی تحت حاد و مزمن در نظر گرفته می شوند. اماطیف وسیعی از پروسه های داخل و خارج نخاعی ممکن است اثرات مشابهی را ایجاد کنند که عبارتند از: دیسک سرویکال بیرون زده، اسپوندیلوز سرویکال (اغلب همراه با یک کانال مادرزادی تنگ، آبسه های اپیدورال و عفونتهای دیگر (TB، قارچی و بیماری های گرانولوماتوز دیگر)، مننگومیلیت سفلیتیک، بیماری های موتور سیستم، دژنریشن مرکب تحت حاد ناشی از کمبود ویتامین ب ۱۲ ،سیرنگومیلی، و بیماری دژنراتیو ستونهای خلفی ولترال در طب اطفال، تاخیر در شروع و نیز اشکال در راه رفتن مشکلات شایع هستند. این شرایط ممکن است نشان دهنده یک بیماری سیستمیک (مثل ریکتز).
منتال ریتاردیشن، یا شایعتر بعضی پروسه های عضلانی یا نورولوژیک باشند. بیماری مغزی مادرزادی به دلیل آسیب به ماده سفید اطراف بطن علت اکثر موارد دی پلژی کودکی (ضعف برجسته ساق ها همراه با درگیری خفیف تر بازو ها است، این مشکل از زمان تولد تظاهر کرده و در ماه های اول زندگی بروز می یابد و ظاهرا به نظر می رسد در حال پیشروی است اما در واقع یک بیماری پایدار بوده و پروگشن تنها هنگامی که سیستم موتوره تکامل می یابد، آشکار می گردد.
بعدها ممکن است در نتیجه ماچوریشن نرمال بچگی یک بهبودی آهسته به نظر برسد. مالفورمیشن مادرزادی یا آسیب زمان تولد اسپاینال کورد از احتمالات دیگر هستند. آتاکسی فریدریش و پاراپلژی فامیلیال، ماسکولاردیستروفی، تومور و انواع مزمن پلی نوروپاتی با پیشرفت آهسته از علل دیگر بوده و تمایل به تظاهر طی بچگی و نوجوانی دارند. ترانسورس میلیست (معمولا demyelinative) یک علت پاراپلژی حاد در بچگی می باشد.
کوادری پلژی
تمام مواردی که در مورد دلایل نخاعی پارا پلژی ذکر شد در مورد کوادری پلژی به کار برده می شود. ضایعه بجای سگمان های توراسیک یا لومبار در سگمان سرویکال واقع است. اگر ضایعه در سگمان های تحتانی گردن بوده و نیمه قدامی نخاع را درگیر کند مشخصه سندرمی است که در نتیجه انسداد شریان انتریور اسپاینال به وجود می آید.
در تمام این پروسه ها ممکن است فلج در بازوها فلاسید و آرفلکسیک و در پاها اسپاستیک باشد. معمولا درد در گردن و شانه ها و بی حسی در دست ها وجود دارد. المان هایی از آتاکسی ناشی از ضایعات ستون خلقی با پاراپارزی همراه است. کمپرشن سگمان های C¹و C² اسپاینال کورد به علت دررفتگی زائده آدونتوئید ایجاد می شود.
آرتریت روماتوئید و بیماری مورکیو علل دیگر کمپرشن بخش فوقانی سرویکال کورد هستند که در مورد آخر ضخیم شدن دورال واضح نیز وجود دارد.
یک سندرم پروگرسیو مونوپارزی، بای پارزی و سپس تری پارزی به علت تومور و یا انواعی از ضایعات کمپرسیو در نواحی فورامن مگنوم و نواحی فوقانی سرویکال کورد ایجاد می شود. انفارکت دوطرفه پیرامیدهای مدولا ناشی از انسداد شریان های ورتبرال یا شاخه های انتریور اسپاینال شان یک علت بسیار نادر کوادری پلژی است.
استروکهای مکرر درگیر کننده هر دو همسفر ممکن است به همی پلژی دوطرفه، معمولا همراه با سودوبولبار پالسی منجر شوند، در شیر خواران و بچه های کوچک غیر از ابنورمالیتیهای تکاملی و آنوکسی زمان تولد بعضی بیماری های مغزی متابولیک لکوانسفالوپاتی متاکروماتیک و اشکال دیگر الکوانسفالوپاتی، بیماری های ذخیره لیپید ممکن است علت کوادری پارزی با کوادری پلژی باشند اما همیشه با سایکوموتور ریتاردیشن شدید همراهند. فرم های مادرزادی ماسکولار دیستروفی و ماسکولار آتروفی (بیماری وردینگ هافمن) ممکن است بعد از تولد خیلی زود یاشاید دیر تشخیص داده شوند و ممکن است به آهستگی پیشرفت کنند.
تری پلژی
فلج محدود به ۳اندام، به ندرت مشاهده می شود. اغلب۴اندام ضعیف یا هیپررفلکسیک هستند و این سندرم در واقع یک تتراپلژی ناکامل است. همان طور که قبلا اشاره شد، این پترن درگیری مهم است چرا که ممکن است نشان دهنده ضایعه فوقانی سرویکال کورد یا سرویکومدولاری جانکشن باشد. یک مننژیوم فورامن مگنوم، برای مثال ممکن است با ضعف اسپاستیک یک اندام آغاز و متعاقب آن اندام های دیگر با یک پترن around the clock درگیر شوند.
معمولا در اوایل پروسه بابنسکی دوطرفه وجود داشته، اما یافته های حسی کمی نیز وجود دارند. همچنین این پترن را در بیماران با MS و ضایعات التهابی و نئوپلاستیک اینترینسیک دیگر نیز دیده می شود. این بیماری های مشابه ممکن است تری پلژی (یا تری پارزی) با ترکیبی از پاراپلژی ناشی از یک ضایعه اسپاینال کورد توراسیک و یک ضایعه مجزای یک طرفه در سرویکال کورد یا بالاتری ایجاد کنند
فلج گروه های عضلانی ایزوله
این حالت معمولا نشان دهنده یک ضایعه در یک یا بیش از یک عصب محیطی یا چندین ریشه نخاعی مجاور می باشد. تشخیص یک ضایعه عصب پریفرال براساس ضعف یا فلج یک عضله خاص یا گروهی از عضلات و اختلال حسی در قلمروی عصب صورت می گیرد. قطع کامل یا وسیع یک عصب پریفرال باعث آتروفی عضلاتی که با آن عصب دهی می شوند و نیز از دست رفتن رفلکس های تاندونی در عضلات درگیر می شود.
ابنورمالیتیهای وازوموتور و سودو موتور و تغییرات تروفیک در پوست، ناخن ها و بافت زیرجلدی نیز در صورت مزمن شدن شرایط روی میدهند.
برای تشخیص مناسب آگاهی از عصب دهی موتور و سنسوری عصب پریفرال لازم است. EMG و NCS در این موارد ارزش زیادی دارند. در صورتی که هیچ شواهدی از بیماری UMN یا LMN وجود نداشت با این حال بعضی حرکات به درستی انجام نشود، باید به اختلال حس موقعیت پوزیشن) یا هماهنگی مخچه ای یا ریژیدیتی با ابنورمالیته های پوسچور و حرکت به دلیل بیماری بازال گانگلیا فکر کرد. در غیاب این اختلالات، باید احتمال یک اختلال آپراکسیک داده شود.
فلج هیستریکال
فلج هیستریکال ممکن است یک بازو، یک پا، هر دو پا یا تمام یک سمت بدن را درگیر کند. رفلکس های تاندونی در این موارد نرمال بوده و آتروفی وجود ندارد، ویژگی هایی که آن را ازبیماری LMN مزمن افتراق میدهد. مشکل تشخیصی فقط در بعضی موارد حاد بیماری UMN که تغییر در رفلکس ها و تون عضلات ایجاد نشده وجود دارد. راه رفتن هیستریک اغلب تشخیص است. گاهی از بین رفتن حس در قسمت های فلج شده و نیز از بین رفتن حس بینایی، شنوایی، بویایی در سمت فلج داریم، پترنتی از تغییرات حسی که هرگز در بیماریهای ارگانیک سیستم عصبی دیده نمی شود.
وقتی از بیمار هیستریک خواسته شود اندام مبتلا را حرکت دهد، حرکات به شکل آهسته، hesitant و جرکی اغلب با انقباض همزمان و متناوب عضلات آگونیست و آنتاگونیست می باشد. عدم تلاش معمولا مشهود است.علی رغم اینکه حالات چهره خلاف آن می باشد. قدرت انقباض با تشویق بهتر می شود. ضعف متناقض و ناپایدار است. بعضی حرکات به طور آزمایشی انجام شده و چند لحظه بعد حرکات دیگری که همان عضلات را مشمول می کنند به طور طبیعی انجام می شود.
علامت Hoover و trunk tight babinskyدر افتراق همی پلژی هیستریکال از ارگانیک کمک کننده اند. جهت انجام تست Hoover معاینه کننده دو دستش را زیر پاشنه بیمار قرار داده و از بیمار خواسته می شود پاشنه هایش را محکم رو به پایین فشار دهد. در همی پلژی ارگانیک، فشار روبه پایین از سمت پای غیرفلج (سالم) احساس می شود.
سپس معاینه کننده دست خود را از زیر پای سالم برداشته و روی پای سالم قرار می دهد و از بیمار میخواهد که پای سالم را بالا بیاورد. در همی پلژی واقعی هیچ فشاری به دستی که زیر پاشنه پای فلج است، وارد نمی شود. اما در هیستری پای فلج ممکن است دست معاینه کننده را فشار دهد با یک تجربه مفیدتر در فرد هیستری این است که وقتی از فرد می خواهیم پای مثلا فلج شده را بالا بیاورد پای نرمال نمی تواند رو به پایین فشار وارد می کند و به این وسیله بک عدم تلاش داوطلبانه را نشان می دهد. هنگامی که تنه خم می شود، فلکس می شوند.
پارالیز و اسپاسم عضلانی بدون ارتباط با تغییرات مشهود در عصب یا عضله
فلج حرکتی بدون ارجاع به گروهی از بیماری ها که در آنها ضعف عضلانی ممکن است شدید بوده با این حال هیچ تغییرات آشکاری در سلولهای عصبی حرکتی یا فیبرهای عصبی وجود ندارد را مطرح میکند. تقریبا هر بیماری نوروماسکولار جانکشن و خیلی از بیماریهای عضلانی ممکن است باعث این حالت شوند.
این گروه شامل میاستنی گراو، میوپاتی های التهابی، دیستروفی های عضلانی و میوتونی کانژنیتا ،فلج پریودیک فامیلیال، اختلالات متابولیسم پتاسیم، سدیم، کلسیم و منیزیوم، تتانی، مسمومیت با کلستریدیوم بوتولینوم، نیش عنکبوت بیوه سیاه و میوپاتی های تیروئیدی یا دیگر میوپاتی ها می باشد. در این بیماری ها، هر کدام بایک تابلوی بالینی کاملا متمایز، ابنورمالیتی واضحا بیوکمیکال است. بررسی آنها نیاز به تست های بیوکمیکال و هیستوکمیکال ویژه و نیز مطالعه میکروسکوپ الکترونی دارد.
سایر مقالات ارائه شده:
سلام من سوال مهمی داشتم در رابطه با تحقیقم
در فلج از نوعِ پاراپلژی، امکان داره فردی مذکر از ناحیه ی زانو های دو پا فلج بشه؟!
اگه امکانش باشه ناحیه تناسلی میتونه به فعالیت خودش ادامه بده یا مختل میشه؟!
سلام امکان آن وجود خواهد داشت، با توجه به علت فعالیت تناسلی مختل می شود و یا سالم می ماند.
سلام خسته نباشید ممنون از مقاله خوبتون من از ناحیه دست راست از بچگی بر اثر ویروس دچار فلجی شده ام که بیشترین اسیب به بازو و شانه وارد شده ایا در حال حاضر درمانی هست برای عضلات از دست رفته یا نه در ضمن من یک پیوند عضله هم زده ام تا حدودی بهتر شده منتهی دنبال درمان بهتری هستم اگه وجود داره مانند سلول های بنیادی یا کریسپر کس ۹ ممنون میشم راهنمای کنید با سپاس از شما
باسلام، امکان درمان اسپاستیک پاراپلجیا که تو تست ژنتیک مشخص شده و تو سه تا از اعضای خانواده مشاهده شده ،هستش؟
تو بچه هابصورت ضعف ساق پا و اختلال حرکتی تو یک پا و باز نشدن کامل کشاله، احتمال درگیری لگن هم هس، مثلا بچه بزرگتر مثان ههم درگیره..
و پدر کوتاهی یک پا،کمردردشدید..
پدر خیلی شدید،بچه بزرگتر شدیدتر از بچه کوچیک و ضعیف تر از پدر